میوه زندگیمون زینبمیوه زندگیمون زینب، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

زینب خانم **سلاله مامان و بابا**

مناجات با خدا

روی پـــــرده کعــبه این آیه حک شده اســت: نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ و مـــن . . . هنــــوز و تا همیشــه به همین یک آیــه دلخــوشــــم: بندگانم را آگاه کن که من بخشنده‌ی مهــــربانم   ...
17 مرداد 1391

یا علی

       نوای من علی علی              صدای من علی علی بدون این علی علی              خدا خدا نداشتم یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مـداوا می کنی در کـنار ذکـر حــقّ و جـوشن و احیای شب با نــماز آخرت دل را مــصفا می کــــنی عــدل و احـسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مــولا مهیا می کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پــهلوی زهرا (س) می کنی از شمار فضل تو حیدر قلم ها عاجــز است در ...
17 مرداد 1391

عکسهای 1 ماهگی

یه تعدادی از عکسهای 1 ماهگی نیلوفر وجودم رو اینجا میزام. برای دیدنشون به ادامه مطلب برید. ماشالله یادتون نره بعد از  حموم   دلبریهای بعد از حموم خواب بعد از حموم بغل مامان زری خواب جوجویی خنده ناز عصاره عشقمون واسه بابایی وهنر زبون درآوردن بعدش دخملی تو گهواره( نکن لباتو اینجوری عزیزم) خواب گهواره ای عروسک بازی مدل مورد علاقه بابایی ...
15 مرداد 1391

هذا یوم الجمعه....

  به جان چشم های عزیزتان   دعای این روزهایم این است که " ماه خدا " را با روی ماه ِ شما یک جا ببینم! سرور من ، آقای من، مهدی جان   حلول ماه بهار قرآن ،  روشنی قلوب و تزکیه نفوس بر همه مادران و منتظران واقعی صاحب الزمان مبارکباد.  پ ن: مطلب فوق از نوشته های دوست عزیزم مریم خانم میباشد. ...
7 مرداد 1391

عکسهای سری دوم (نامگذاری و عقیقه)

بقیه در ادامه مطلب ببین نامگذاری: افتادن ناف : گوسفند عقیقه: کیک کوچولوی شب هفتم و عقیقه دادن : زینب خانم با لباس سرهمی محصول مامان زهرا و زن دایی بهاره بعد مراسم و خواب دخملم ...
7 مرداد 1391

نوای اذان محبوب زینب خانم

سلام محیای من زینب خانم امروز میخوام آدرس نوای دل انگیز اذان استاد کاظم زاده محبوب زینب خانم که تو 9 ماه بارداری من هرشب واسش گذاشتم و الان هم تو اوج ناآرومی با شنیدنش به آرامش میرسه را براتون بزارم. http://www.hankh.ir/wp-content/uploads/azan_entezar.mp3 خیلی دوست داشتم اینجا بصورت پلیر بزارم ولی بلد نبودم . التماس دعا ...
4 مرداد 1391

قوقولی مامان و بابا

  سلام قوقولی مامان و بابا واسه این  بهت میگم دخمل قوقولی که سحر روز دوم ماه رمضان خواب مونده بودیم و شما ساعت 4 صبح با صدای نازنینت منو و بابایی را واسه سحر بیدار کردی یه کوچولو شیر خوردی خوابیدی ما هم سحری خوردیم بعد از نماز دوباره پا شدی و ادامه شیرتو خوردی عزیزم . ممنون که بیدارمون میکنی خانوم خانوما. بابایی هم حسابی خوابش میومد .آخه دیشب دیر خوابیده بود. وقتی بغلت کرد تا بخوابوندت انگار نه انگار صبح میخواد بره سر کار واست شعر خوند تو هم حسابی غش کرده بودی و گاه و بیگاه لبخندی میزدی و همون باعث میشد موتور بابایی روشن بمونه و ادامه بده .بالاخره خوابیدی. اینم دومین سحری دخمل طلا. ...
1 مرداد 1391